تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
آزمون وکالت
و آدرس
vekalat92.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
عنوان | تاریخ |
وبلاگ جدید | 1398/09/02 |
مواد بسیار مهم آیین دادرسی مدنی برای آزمون وکالت 92 | 1392/7/25 |
ax | 1391/12/15 |
سوالات قضاوت 91 به همراه پاسخ نامه | 1391/9/13 |
کلید سوالات آزمون وکالت 91 منتشره از اسکودا | 1391/9/1 |
تجربه آزمون قضاوت (در جواب به سوال دوستان) | 1391/8/26 |
ویژگی های کلاسهای وکالت ما و مضرات آزمونهای آزمایشی و راهکار آن | 1391/8/19 |
تبریکمطلب ارسالی ازسهرابی | 1391/8/15 |
درباره خودم... | 1391/7/26 |
توضیحاتی در خصوص کلاسهای وکالت و قضاوت 92 | 1391/7/26 |
وکالت 92 | 1391/08/15 |
سخنرانی اینجانب در مراسم تجلیل از رتبه های برتر وکالت1390 در دانشگاه تهران | 1391/11/30 |
کلاسهای تضمینی وکالت | 1388/07/07 |
با فکرکردن به صحبت های پدرم و با نگاه کردن به چهره پر از ذوق و شوقش(که الهی من قربونش بشم) از تصمیمم منصرف شدم و از اینکه این هفت روز رو درس نخوندم از خودم خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم هر طوری که شده با قبولی در مصاحبه دل پدر و مادرم رو شاد کنم و لبخند رو به لباشون بیارم با اینکه دیگه وقتی واسم باقی نمونده بود اما تصمیم گرفتم با غیرت هرچه تمام خودمو جلوی خانوادم سر افراز کنم. با اینکه فقط 5 ساعت وقت داشتم تا ساعت 18 با با توکل بر خدا و استعانت از خداو استفاده از شیوه هایی که بلد بودم (و همون روشها هم باعث موفقیت من در آزمون وکالت و قضاوت در مدت اندکی که بعد از خدمت سربازی وقت برای درس خوندن داشتم شده بود)تونستم تا حدودی تمام درسا رو مطالعه و یادآوری کنم و آب رفته رو تا حد زیادی به جوی برگردونم ...
ساعت17:50 شد به سمت دادگستری حرکت کردم و ساعت 18 رسیدم به اونجا،محیطی شلوغ که نزدیک به 20 نفر از بچه ها هم اونجا بودن و اونها هم مثل من اومده بودن واسه مصاحبه.همه از بچه های تراز اول استانمون که اکثرآ هم از دانشجویان دانشگاه های شهید بهشتی، تهران و... بودن.اول از همه یه فرم دادن که پر کنیم و بعدش پرونده ما برای شروع دوران حدودآ 6ماهه گزینش تشکیل دادن وبعدش گفتن توی سالن بشینید تا به نوبت صداتون کنیم که برید داخل اطاق برای مصاحبه...
برای مصاحبه 3 اطاق رو باید یک به یک وارد میشدیم و به سوالات مختلف اساتید پاسخ میگفتیم، یه اطاق برای سوالات جزا و کیفری، یه اطاق برای سوالات حقوق خصوصی و یه اطاق هم برای سوالات متون فقه(تحریرالوسیله).
مصاحبه در دو طبقه انجام میشد(دو گروه مصاحبه کننده اومده بودن ومصاحبه میگرفتن) و من به همراه یک عده از دوستان رو به طبقه دوم دعوت کردن و اونجا یک به یک در انتظار نشسته بودیم تا از روی نوبت بریم داخل.بی خبر از اینکه من آخرین نفر هستم و نوبت من ساعت 10 شب میاد!!!
یک عده از دوستان که بیرون می اومدن از سختی سوالا مینالیدن(که همونطور که در ادامه قید خواهم کرد مشکل از سوالا نبوده و مشکل از بی سوادی بعضی از دوستان یا استرس شدید...) و سعی میکردن مارو بترسونن و یک عده هم موقع بیرون اومدن از متعادل بودن سطح سوالات سخن میگفتن و سعی میکردن به ما روحیه بدن
ساعت9:30 شد ودیگه بچه ها همه مصاحبه داده بودن و رفته بودن و فقط من بودم و یه آقای دیگه که. اول نوبت اون آقا بود و بعدش نوبت من.به من گفتن تا ما از این آقا مصاحبه میگیریم شما برو طبقه پایین مصاحبه فقه رو بده و بعدش بیا تا مصاحبه های بعدی رو ازت بگیریم. منم رفتم به سمت اطاقی که مصاحبه فقه میگرفتن و در زدم و با یه مقداری استرس (چون من اصلآ میانه خوبی با متون فقه نداشتم) به سمت طبقه پایین حرکت کردم اما سعی کردم هرطور که شده اعتماد به نفس خودم رو حفظ کنم و خیلی قوی و با اعتماد به نفس در زدم و وارد اطاق شدم .پس از اینکه اذن در ورود گرفتم رفتم و روی یک صندلی رو در روی آقای مصاحبه گر قرار گرفتم.انسانی بسیار خوب و متشخص و خوش برخورد و البته یه مقدار سختگیر.اول از من درباره خودم و خانوادم یکم سوال کرد و بعد یه کتاب خیلی قطور جلوی من گذاشت (که الحق و والانصاف اگه من به جایی برسم نام اون کتاب رو در کتاب گینس بعنوان قطورترین کتاب جهان به ثبت میرسونمچون نزدیک بود با دیدن اون کتاب دچار ایست قلبی بشم و انا لله وانا..)و گفت صفحه 72 رو باز کن و بخون و اعراب گذاری کن و ترجمه کن.اون کتاب بسیار قطور چیزی نبود جز کتاب تحریرالوسیله امام خمینی(رحمه الله) که مثل متن فارسی فاقد اعراب گذاریه.من صفحه 72 رو باز کردم دیدم راجع به عوضین در عقد بیع بود.نا گفته نمونه اون کتاب برخلاف ظاهرش بسیار کتاب شیرین و البته ساده ای هست.چون من به قرآن مسلط هستم خوندن متون عربی بدون اعراب زیاد واسم مشکل نبود و تونستم با دیدن مضمون ترجمه چون به قانون هم مسلط بودم متن رو هم به راحتی ترجمه کنم.بعدش یه سوال حقوقی راجب همون متن از من پرسید که اون سوال رو هم تونستم پاسخ بدم و بعد گفت حالا صفحه ... رو باز کن و بخون و ترجمه کن.اون صفحه رو هم باز کردم دیدم راجب قصاص هست و تونستم اون متن رو هم به راحتی ترجمه کنم(چون کتاب تحریرالوسیله عربیش در واقع مثل فارسیه وبسیار راحته و اصلآ ترجمه کردنش سخت نیست و اگه مسلط به قانون باشید اصلآ در مرحله متون فقه با مشکلی مواجه نمیشید) البته نا گفته نمونه که گاهی معنی بعضی از کلمه ها رو هم بلد نبودم که یا ازخودم در می آوردم یا سوآل میکردم که معنی این کلمه چی میشه. و خلاصه با کمک خدای بزرگ تونستم این مرحله رو که فکر نمیکردم حتی یه سوالشم جواب بدم(چون من اصلآ متون فقه نخونده بودم و فقط به امید خدا و اطلاعات عمومیم رفته بودم ) با موفقیت تمام پشت سر بذارم به نحوی که اون آقای بسیار محترم مصاحبه کننده هم به تعریف از من پرداخت و باعث شد روحیه ام چندین برابر بشه و با اعتماد به نفس کامل وارد مراحل بعدی مصاحبه بشم که جریانات آینده اش هم برای من جالب و پر از خاطرات شیرین هست
ادامه خاطره رو به مرور واستون مینویسم دوستان عزیزم
نظرات شما عزیزان:
احمدرضا تحریری ٍ
ایمیل : ahmadreza.tahriri@yahoo.com